ترکیببندی یک تصویر در عکاسی به معنای این است که چه چیزی داخل تصویر قرار گیرد و چه چیزی بیرون بماند. شما نمیتوانید یک عکس را بدون ترکیببندی بگیرید. ترکیببندی عمری در حد بشر دارد. نقاشان دوران رنسانس آن را انجام دادند. سازندگان پنجرههای کلیساهای قرون وسطی آن را انجام دادند. حتی هنرمندان نقاشیهای غار عصر سنگی کارهای خود را ترکیببندی کردند، یعنی زمانی که تصمیم گرفتند اسبها و ماموتها را در پسزمینه نقاشی کنند ولی عکس گیاهان یا منظرهها را نکشند.
در این مطلب قصد داریم به نحوه کادربندی در عکاسی با موبایل نگاهی بیندازیم. پس تا انتها با استودیو نماد همراه باشید.
انتخاب سوژه در عکاسی
فراموش نکنید زیبایی یک تصویر هدفمند بودن آن است. هیچ کس به هیچ طریقی نمیتواند ادعا کند یک عکس از دیگری «بهتر» است بدون این که مخاطب و شاخصهای مختلف را در نظر نگیرد. افراد مسن و جوان چیزهای مختلفی دوست دارند. زنان و مردان اغلب اوقات چیزهای مختلفی دوست دارند.
افراد مبتلا به کوررنگی همیشه تصاویری مشابه با افرادی که رنگها را کامل میبینند دوست ندارند. یک فرد ممکن است بتواند یک تصویر را با رویدادهای محلی فعلی ربط دهد، در حالی که دیگری تحتتاثیر شباهت یک تصویر با سبک یک نقاش رنسانس قرار میگیرد. همان فرد ممکن است در شب یا روز به شکلهای مختلف همان تصویر را تحسین کند، یعنی زمانی که گرسنه است یا به تازگی غذا خورده است.
راههای مختلفی برای تحسین یک تصویر مشابه وجود دارد. سپس به درک واقعیت یا مفهوم یک عکس میرسیم. زمانی که بیرون ماجرا ایستادهاید، چیزهای کافی برای شناخت و حس وجود دارند که در تصاویری که از همان صحنه گرفته شدهاند نمیبینید.
زمانی که روی سرازیری یک کوه به سمت بالا یا پایین نگاه کنید، مغز شما با توجه به موقعیت سر به شما میگوید به چه جهتی نگاه کنید. ولی اگر از همان موقعیت یک عکس بگیرید، اگر به بالا یا پایین نگاه کنید تنها چیزی که به شما نشان خواهد داد سرنخهای بصری هستند مانند درختی که خم شده است و ممکن است این تصاویر خیلی قانعکننده نباشند.
تصویر بالا، تصویری است که احساس ایستادن در این مکان را بر نمیانگیزد. با دقت نگاه کنید تا بتوانید جهت دوربین به سمت پایین را ببینید. چنین چیزی از یک نگاه سرسری به عکس قابل مشاهده نخواهد بود. گرچه، عکاسی که آن جا ایستاده است احتمالا حس قابل توجهی از عمق مکان داشته است. همچنین از این تصویر تخمین اندازه گیاهان خیلی سخت است. در زندگی واقعی این کار میتوانست به مراتب سادهتر باشد.
در دنیای واقعی با نگاه به این منظره عمق را درک میکنید. خواهید دید که یک درخت خاص بزرگ است، چون میدانید که خیلی از شما فاصله دارد. گرچه، افرادی که به عکس نگاه میکنند ممکن است متوجه این فاصله نشوند و بنابراین نمیتوانند ارتفاع آن را تخمین بزنند.
سرعت یک ماشین اسپورت بدون سقف (رو باز) که در جاده حرکت میکند و در حال نزدیک به شما است، برایتان مشخص است ولی دوربین ممکن است از نورپردازی بسیار سریعی استفاده کند تا اینطور به نظر رسیده شود که این ماشین در وسط جاده پارک شده است و شالگردن راننده به صورت افقی در بین هوا بی حرکت مانده است.
مغز ما جزئیات را رها میکند. شما میتوانید ابرهای زیبایی را در آسمان ببینید. مغز روی جزئیات تمرکز میکند و چشمان را مجبور میکند لبههای ابرها را دنبال کنند تا الگوها و زیبایی سایههای مختلف رنگ خاکستری را شناسایی کنند.
شما از همین ابر یک عکس میگیرید و به خانه میروید. زمانی که در خانه به آن عکس نگاه میکنید، فورا یک دکل برق زشت را میبینید که مستقیما از بین ابرها رد شده است. مغز شما زمانی که بیرون از خانه بودید تصمیم گرفته بود آن را نادیده بگیرد، اما شیوه نگاه شما به آن عکس در خانه متفاوت است و بنابراین جزئیات متفاوتی را میبینید.
آزمایش: سه عکس در بیرون از خانه بگیرید. فورا به آنها نگاه نکنید بلکه مدتی را در محلی که آنها را گرفتید باقی بمانید. به صحنهها نگاه و سعی کنید تصور کنید کدام جزئیات را در نگاه اول زمانی که عکسها را گرفتید ندیدید، اما کدام جزئیات را زمانی که به خانه برسید خواهید دید.
سپس، چیزی که تصور کردید را با چیزی که واقعا دیدید مقایسه کنید. اگر یک تفاوت بزرگ وجود داشت، ممکن است بخواهید این تجربه را تکرار کنید و ببینید اگر میتوانید ظاهری که عکس خواهد داشت را بهتر پیشبینی کنید.
از سایرین یاد بگیرید. به تصاویر سایر عکاسان و نقاشیهای قدیمی، منظرههای عاشقانه و پرترههای دوران رنسانس نگاه کنید. به تصاویر جدید، تبلیغات، کتابهای مصور و نمایشگاههای هنر معاصر نگاه کنید. ببینید چطور سایر افراد عکاسی میکنند و از آنها یاد بگیرید. «یاد گرفتن» به معنای «تقلید» نیست. به معنای «الهام گرفتن از» آنها است.
چیزی که برای یک نقاش آثار عاشقانه در ابتدای قرن 19 جواب داده است ممکن است چیزی که شما میخواهید امروز بیان کنید را شرح ندهد.
زمانی که به هنرهای زیبا نگاه میکنید، دو روش اصلی برای این کار وجود دارد. یک روش این است که بپرسید «چرا افراد دیگر این کار را کردند؟» و روش دوم پرسیدن این سوال است «چه چیز این اثر هنری را دوست دارم؟»
زمانی که برای بهبود مهارت عکاسی خود هنر میخوانید، هر دو سوال مفید هستند. سوال اول به شما کمک میکند متوجه شوید مردم به طور کلی یا منتقدان هنری و کارشناسان چه چیزی دوست دارند. سوال دوم به شما کمک میکند شخصیت خودتان را شناسایی کنید.
زمانی که میپرسید «چه چیز این اثر هنری را دوست دارم؟» خودتان را محدود نکنید. اگر تنها پل کوچک داخل پس زمینه نقاشی مونالیزا را دوست دارید آن را پیش خودتان بپذیرید. برخی از افراد دیگر ممکن است تفکر مشابهی داشته باشند. شاید همه یا اکثریت اینطور نباشند ولی ممکن است تعداد این افراد به اندازهای باشد که از اثر متفاوت شما خوششان بیاید.
فراموش نکنید شما نمیتوانید همه را راضی کنید.
بررسی عکاسی معاصر یک دلیل دیگر نیز دارد. در عکاسی یک رویه وجود دارد. در اواسط قرن بیستم، هیچ کس از اصطلاح «بوکه» چیزی نشنیده بود، حتی اگر بسیاری از افراد در آثار خود از آن استفاده میکردند. رنگهای متفاوت امروزه به شیوههای متفاوتی برداشت میشوند و تمامی ما تصاویر رنگی از زمانی داریم که رنگ در تصاویر موضوعی جدید و غیر طبیعی بود.
یک منبع الهامگیری کامل دیگر برای عکاسی تصاویر ثابت، تصاویر متحرک است. بسیاری از فیلمسازان، یعنی افرادی مانند استنلی کوبریک، هنرمندان تصویری عالی هستند. فیلم نگاه کنید. فریمها را متوقف و ترکیببندی را بررسی کنید. آیا آنها چیزی دارند که بتوانید مجددا استفاده کنید؟
البته پیش از این که از دیدن فیلمها بخواهید الهام بگیرید یک هشدار باید بدهیم: تصاویر متحرک و تصاویر ثابت همیشه به یک شکل جواب نمیدهند. به عنوان مثال، یک ماشین یا پرنده کوچک در حال حرکت میتواند در یک پرده بزرگ سینما خوب جواب دهد چون چشمان انسان به طرف چیزهایی که حرکت میکنند جلب میشود. همان ماشین یا پرنده ممکن است در یک تصویر ثابت به خوبی قابل شناسایی نباشند.
بنابراین، به تفاوتهایی که وجود دارد حواستان باشد. از قضاوت خود و هر گونه الهامی که گرفتید استفاده کنید.
در عکاسی از مواردی که باعث حواسپرتی میشوند دوری کنید
به سختی میتوان یک عکس مشهور بدون عناصر غیرضروری پیدا کرد. یک پرتره به سختی در پس زمینه یک کامیون یا گروهی از افراد خواهد داشت. هیچ اسب، دعوای خیابانی و یقینا حتی یک ماشین پارک شده در یک تصویر پرتره وجود نخواهد داشت.
نکته مهم دوری از مواردی است که حواس بیننده را پرت کنند یا چیزهایی که ارزش زیادی به عکس نمیافزایند. تصویر پرتره یک ملوان میتواند در پس زمینه یک قایق یا دریا را داشته باشد ولی نباید جای آنها را یک قطار یا فروشگاه خرید بگیرد.
به همین دلیل است که ثبت تصاویر بناهای یادبود بسیار سخت است. همیشه در تمامی جاهای این مکانها گردشگران وول میخورند. منصفانه است بخواهید عکس شما از مجسمه یابود لینکلن باشد نه گروهی از گردشگرانی که به این مکان راهنمایی شدند. همچنین منصفانه است عکس شما بخواهد در مورد شهر ممنوعه باشد نه گردشگرانی که در اطراف آن قدم میزنند.
فوق العاده باشید
یکی از چیزهایی که توضیح آن به مراتب سخت است، نحوه فوقالعاده بودن است. اکثر ما تصاویری را که فوقالعاده هستند دوست داریم. تصاویری که حاوی چیزی هستند که ما انتظار نداشتیم، چیزی که ما را به شکل کاملا غیرمنتظره تکان دهد.
چیزی که مجددا باید به یاد بسپارید مخاطب است. تصویر یک خانه کوچک در یک شهر کوچک اروپای مرکزی میتواند شما را شگفتزده کند. باورتان نمیشود چنین مکانهایی وجود داشته باشد. اما، تصویر عالی شما از آن خانه شگفتانگیز یا حتی هزاران مکانهای مشابه در اروپای مرکزی برای تمامی افرادی که در آن منطقه زندگی میکنند قابل توجه نیست. اگر مخاطب هدف شما آلمانها هستند، شاید بهتر باشد برای پیدا کردن یک سوژه دیگر تلاش کنید.
اکثر ما در مناطقی زندگی میکنیم که اگر میدانستیم روی چه چیزی در عکس خود تاکید کنیم برای خارجیها بسیار جالب بود.
قانون یک سوم در عکاسی با موبایل
بسیاری از دوربینها میتوانند یک شبکه 3 در 3 را در نمایشگر نشان دهند. دو هدف پشت آن وجود دارد. یکی این است که از آن مربع میانی میتوان برای شناسایی وسط تصویر استفاده کرد، تا بتوانید سوژه مهم را در وسط تصویر قرار دهید.
هدف دوم آن عکس این قضیه است. این خطوط برای تقسیم قاب به بخشهای یک سوم و دو سوم وجود دارند، بنابراین میتوانید سوژه را از هر طرف قاب در فاصله یک سوم قرار دهید.
اغلب اوقات سوژهای که در فاصله یک سوم از یک طرف قرار دارد به نسبت زمانی که سوژه در وسط است، عکس زیباتری را تشکیل میدهد. دلیل روانشناسی برای این قضیه مشخص نیست. میتواند این باشد که قرارگیری سوژه در وسط بیننده را ناراحت میکند، چون آنها متوجه نخواهند شد کدام طرف مهمتر است.
میتواند همچنین به این دلیل باشد که این فضای «خالی» یک تنش جالب به وجود میآورد که ذهن با آن بازی میکند و با یک آینه خیالی از سوژه اصلی پر میشود، یا شاید به علت آرامش ذهن است.
بدون توجه به هر دلیلی که قانون یک سوم براساس آن جواب میدهد باید بگوییم استفاده از این قانون مفید است. اگر یک منظره زیبا دارید و نمیدانید چه قابی بهترین است، جستجو برای سوژهای که این قانون را روی آن به کار ببرید اغلب اوقات یک شروع خوب است.
هندسه در عکاسی با موبایل
موقعیتهایی وجود دارد که از هندسه میتوان برای جالبتر کردن یک تصویر استفاده کرد. به یک صحنه نگاه و سعی کنید هر گونه شکل هندسی را شناسایی کنید و ببینید چطور میتواند برای کاربر مشخص باشد. از جمله اشکال هندسی میتوانیم موارد زیر را نام ببریم:
- مثلثها
- دایره ها
- موربها
- زیگزاگ
- مارپیچیها
- منحنیها
مثلث. چیزی که باعث متفاوت بودن این تصویر میشود مثلث قائمالزاویه است، شکلی که اغلب اوقات در کتابهای درسی در مورد نظریه فیثاغورس دیده میشود تا یک جنگل.
منحنی. در این تصویر، وجود خط راهآهن روی خمیدگی یا انحنای ساحل تاکید داشته است.
خمیدگی. برآمدگیهای مانند ستون فقرات و تیغ مانند این گیاه از جنگل ماداگاسکار جلوی میمونهای پوزهدار این جنگل را برای بالا رفتن از درخت و خوردن این برگها میگیرد. این خمیدگی کشیده چالشی که میمونها برای بالا رفتن از درخت دارند را نشان میدهد.
گاهی اوقات در مکانهای غیرمنتظره یک الگوی زیگزاگ پیدا میشوند مانند سایه نردههای این پلهها.
اشکالی مانند مستطیلها، مربعها و دایرهها اغلب اوقات تاثیر کمتری دارند. آنها برای بیننده تنش کمتری به وجود میآورد و کمتر الهامبخش هستند. گرچه، گاهی اوقات چنین اشکالی میتوانند همچنین مفید باشند و به تصویری جلوه دهند که در غیر این صورت بسیار آشفته به نظر میرسد.
دایرههای کامل به ندرت در طبیعت دیده میشوند. به همین دلیل است که این تنه درخت بریده شده الگوی چوب را در طراف برگ گلها به شکل موثری به تصویر میکشد.
گاهی اوقات برای نشان دادن یک دایره کامل میتوان از اجسام ساخت بشر استفاده کرد.
توجه کنید که گاهی اوقات هندسه چیزی نیست که به عنوان یک عنصر آشفته به دنبال آن بگردیم. اگر یک تصویر پرتره میگیرید و سه خانه در سرازیری کوهستان در پس زمینه یک مثلث آشکار به وجود میآورند، این شکل هندسی باعث حواسپرتی خواهد شد و بعید است جذابیت تصویر را بهتر کند. اگر میتوانید به نحوی موقعیت خود را جابهجا کنید که از اشکال هندسی واضح ناخواسته دوری کنید، این کار را انجام دهید.
الگوها
کادربندی در عکاسی با موبایل به الگو ها وابسته است .نیازی نیست الگوها پیوسته باشند. آنها میتوانند تکراری از اجسام باشند مانند یک سری از پنجرهها یا درختان.
هیچ کدام از درختهای داخل این تصویر به خودی خود جالب نیستند. گرچه، قرارگیری آنها به شکل یک صف در امتداد جاده یک حس تونل به وجود میآورد.
پرسپکتیو در عکاسی با موبایل
برای این که طرحی از اجسام دور و نزدیک در تصویر به وجود آورید باید از خطوط پرسپکتیو استفاده کنید که به سمت یک نقطه از افق میروند. زمانی که این خطوط در یک تصویر آشکار هستند میتوانند یک جلوه زیبا یا به تنهایی یا به عنوان بخشی از تصویر بزرگتر به وجود آورند.
مثالهای متداول در این زمینه خطوط راهآهن و دیوارها یا ساختمانهای طولانی است. ما این خطوط پرسپکتیو را همینطوری که است قبول میکنیم چون در فیلمها و تصاویر زیادی آنها را دیدیم. اما، بسیاری از آثار هنری باستانی آن را نداشتند. نقاشیهای اولیه قرون وسطی به سختی اصلا خطوط پرسپکتیو داشتند.
آثار چینی و ژاپنی که به سبک کلاسیک رنگآمیزی شدند اغلب اوقات فاقد خطوط پرسپکتیو هستند. یعنی اگر تلاش کنید عکس برای تقلید این سبکها بگیرید، باید بدانید آیا میخواهید براساس قوانین کلاسیک (بدون پرسپکتیو) این کار را انجام دهید یا با قانون شکنی تا جلوهای به دست آید که در آن زمینه غیرمعمول است.
نادیده گرفتن خطوط پرسپکتیو میتواند یک چالش باشد، چون جهان پر از آنها است. اگر آنها را نمیخواهید، باید صحنههایی را فقط انتخاب کنید که این خطوط در آنها برجسته نیستند.
در این نقاشی اثر هنرمند ایتالیایی دوره رنسانس فرانچسکو دی جورجیو مارتینی، کاملا میتوان خطوط پرسپکتیو را در زمینه و ساختمانهایی دید که به سمت یک نقطه واحد در افق پیش میروند.
اندازه ستونهایی که در هر سمت این سایهبان قرار گرفتهاند هرچه فاصله میگیرند، کوچکتر میشود تا یک حس عمق در این صحنه به وجود آید.