راهنمای جامع کادربندی در عکاسی با موبایل – قسمت اول

راهنمای جامع کادربندی در عکاسی با موبایل – قسمت اول

راهنمای جامع کادربندی در عکاسی با موبایل – قسمت اول

ترکیب‎بندی یک تصویر در عکاسی به معنای این است که چه چیزی داخل تصویر قرار گیرد و چه چیزی بیرون بماند. شما نمی‎توانید یک عکس را بدون ترکیب‎بندی بگیرید. ترکیب‎بندی عمری در حد بشر دارد. نقاشان دوران رنسانس آن را انجام دادند. سازندگان پنجره‎های کلیساهای قرون وسطی آن را انجام دادند. حتی هنرمندان نقاشی‎های غار عصر سنگی کارهای خود را ترکیب‎بندی کردند، یعنی زمانی که تصمیم گرفتند اسب‎ها و ماموت‎ها را در پس‎زمینه نقاشی کنند ولی عکس گیاهان یا منظره‎ها را نکشند.

در این مطلب قصد داریم به نحوه کادربندی در عکاسی با موبایل نگاهی بیندازیم. پس تا انتها با استودیو نماد همراه باشید.

انتخاب سوژه در عکاسی

فراموش نکنید زیبایی یک تصویر هدفمند بودن آن است. هیچ کس به هیچ طریقی نمی‎تواند ادعا کند یک عکس از دیگری «بهتر» است بدون این که مخاطب و شاخص‎های مختلف را در نظر نگیرد. افراد مسن و جوان چیزهای مختلفی دوست دارند. زنان و مردان اغلب اوقات چیزهای مختلفی دوست دارند.

افراد مبتلا به کوررنگی همیشه تصاویری مشابه با افرادی که رنگ‎ها را کامل می‎بینند دوست ندارند. یک فرد ممکن است بتواند یک تصویر را با رویدادهای محلی فعلی ربط دهد، در حالی که دیگری تحت‎‌تاثیر شباهت یک تصویر با سبک یک نقاش رنسانس قرار می‎گیرد. همان فرد ممکن است در شب یا روز به شکل‎های مختلف همان تصویر را تحسین کند، یعنی زمانی که گرسنه است یا به تازگی غذا خورده است.

راه‎های مختلفی برای تحسین یک تصویر مشابه وجود دارد. سپس به درک واقعیت یا مفهوم یک عکس می‎رسیم. زمانی که بیرون ماجرا ایستاده‎اید، چیزهای کافی برای شناخت و حس وجود دارند که در تصاویری که از همان صحنه گرفته شده‎اند نمی‎بینید.

زمانی که روی سرازیری یک کوه به سمت بالا یا پایین نگاه کنید، مغز شما با توجه به موقعیت سر به شما می‎گوید به چه جهتی نگاه کنید. ولی اگر از همان موقعیت یک عکس بگیرید، اگر به بالا یا پایین نگاه کنید تنها چیزی که به شما نشان خواهد داد سرنخ‎های بصری هستند مانند درختی که خم شده است و ممکن است این تصاویر خیلی قانع‎کننده نباشند.

 

ترکیب بندی در عکاسی با موبایل

تصویر بالا، تصویری است که احساس ایستادن در این مکان را بر نمی‎انگیزد. با دقت نگاه کنید تا بتوانید جهت دوربین به سمت پایین را ببینید. چنین چیزی از یک نگاه سرسری به عکس قابل مشاهده نخواهد بود. گرچه، عکاسی که آن‎ جا ایستاده است احتمالا حس قابل توجهی از عمق مکان داشته است. همچنین از این تصویر تخمین اندازه گیاهان خیلی سخت است. در زندگی واقعی این کار می‎توانست به مراتب ساده‎تر باشد.

در دنیای واقعی با نگاه به این منظره عمق را درک می‎کنید. خواهید دید که یک درخت خاص بزرگ است، چون می‎دانید که خیلی از شما فاصله دارد. گرچه، افرادی که به عکس نگاه می‎کنند ممکن است متوجه این فاصله نشوند و بنابراین نمی‎توانند ارتفاع آن را تخمین بزنند.

سرعت یک ماشین اسپورت بدون سقف (رو باز) که در جاده حرکت می‎کند و در حال نزدیک به شما است، برایتان مشخص است ولی دوربین ممکن است از نورپردازی بسیار سریعی استفاده کند تا اینطور به نظر رسیده شود که این ماشین در وسط جاده پارک شده است و شال‎گردن راننده به صورت افقی در بین هوا بی حرکت مانده است.

مغز ما جزئیات را رها می‎کند. شما می‎توانید ابرهای زیبایی را در آسمان ببینید. مغز روی جزئیات تمرکز می‎کند و چشمان را مجبور می‎کند لبه‎های ابرها را دنبال کنند تا الگوها و زیبایی سایه‎های مختلف رنگ خاکستری را شناسایی کنند.

شما از همین ابر یک عکس می‎گیرید و به خانه می‎روید. زمانی که در خانه به آن عکس نگاه می‎کنید، فورا یک دکل برق زشت را می‎بینید که مستقیما از بین ابرها رد شده است. مغز شما زمانی که بیرون از خانه بودید تصمیم گرفته بود آن را نادیده بگیرد، اما شیوه نگاه شما به آن عکس در خانه متفاوت است و بنابراین جزئیات متفاوتی را می‎بینید.

آزمایش: سه عکس در بیرون از خانه بگیرید. فورا به آن‎ها نگاه نکنید بلکه مدتی را در محلی که آن‎ها را گرفتید باقی بمانید. به صحنه‎ها نگاه و سعی کنید تصور کنید کدام جزئیات را در نگاه اول زمانی که عکس‎ها را گرفتید ندیدید، اما کدام جزئیات را زمانی که به خانه برسید خواهید دید.

سپس، چیزی که تصور کردید را با چیزی که واقعا دیدید مقایسه کنید. اگر یک تفاوت بزرگ وجود داشت، ممکن است بخواهید این تجربه را تکرار کنید و ببینید اگر می‎توانید ظاهری که عکس خواهد داشت را بهتر پیش‎بینی کنید.

 

قانون یک سوم

از سایرین یاد بگیرید. به تصاویر سایر عکاسان و نقاشی‎های قدیمی، منظره‎های عاشقانه و پرتره‎های دوران رنسانس نگاه کنید. به تصاویر جدید، تبلیغات، کتاب‎های مصور و نمایشگاه‎های هنر معاصر نگاه کنید. ببینید چطور سایر افراد عکاسی می‎کنند و از آن‎ها یاد بگیرید. «یاد گرفتن» به معنای «تقلید» نیست. به معنای «الهام گرفتن از» آن‎ها است.

چیزی که برای یک نقاش آثار عاشقانه در ابتدای قرن 19 جواب داده است ممکن است چیزی که شما می‎‎خواهید امروز بیان کنید را شرح ندهد.

زمانی که به هنرهای زیبا نگاه می‎کنید، دو روش اصلی برای این کار وجود دارد. یک روش این است که بپرسید «چرا افراد دیگر این کار را کردند؟» و روش دوم پرسیدن این سوال است «چه چیز این اثر هنری را دوست دارم؟»

زمانی که برای بهبود مهارت عکاسی خود هنر می‎خوانید، هر دو سوال مفید هستند. سوال اول به شما کمک می‎کند متوجه شوید مردم به طور کلی یا منتقدان هنری و کارشناسان چه چیزی دوست دارند. سوال دوم به شما کمک می‎کند شخصیت خودتان را شناسایی کنید.

زمانی که می‎پرسید «چه چیز این اثر هنری را دوست دارم؟» خودتان را محدود نکنید. اگر تنها پل کوچک داخل پس زمینه نقاشی مونالیزا را دوست دارید آن را پیش خودتان بپذیرید. برخی از افراد دیگر ممکن است تفکر مشابهی داشته باشند. شاید همه یا اکثریت اینطور نباشند ولی ممکن است تعداد این افراد به اندازه‎ای باشد که از اثر متفاوت شما خوششان بیاید.

فراموش نکنید شما نمی‎توانید همه را راضی کنید.

بررسی عکاسی معاصر یک دلیل دیگر نیز دارد. در عکاسی یک رویه وجود دارد. در اواسط قرن بیستم، هیچ کس از اصطلاح «بوکه» چیزی نشنیده بود، حتی اگر بسیاری از افراد در آثار خود از آن استفاده می‎کردند. رنگ‎های متفاوت امروزه به شیوه‎های متفاوتی برداشت می‎شوند و تمامی ما تصاویر رنگی از زمانی داریم که رنگ‎ در تصاویر موضوعی جدید و غیر طبیعی بود.

یک منبع‎ الهام‎گیری کامل دیگر برای عکاسی تصاویر ثابت، تصاویر متحرک است. بسیاری از فیلمسازان، یعنی افرادی مانند استنلی کوبریک، هنرمندان تصویری عالی هستند. فیلم‎ نگاه کنید. فریم‎ها را متوقف و ترکیب‎بندی را بررسی کنید. آیا آن‎ها چیزی دارند که بتوانید مجددا استفاده کنید؟

البته پیش از این که از دیدن فیلم‎ها بخواهید الهام بگیرید یک هشدار باید بدهیم: تصاویر متحرک و تصاویر ثابت همیشه به یک شکل جواب نمی‎دهند. به عنوان مثال، یک ماشین یا پرنده کوچک در حال حرکت می‎تواند در یک پرده بزرگ سینما خوب جواب دهد چون چشمان انسان به طرف چیزهایی که حرکت می‎کنند جلب می‎شود. همان ماشین یا پرنده ممکن است در یک تصویر ثابت به خوبی قابل شناسایی نباشند.

بنابراین، به تفاوت‎هایی که وجود دارد حواستان باشد. از قضاوت خود و هر گونه الهامی که گرفتید استفاده کنید.

در عکاسی از مواردی که باعث حواس‎پرتی می‎شوند دوری کنید

به سختی می‎توان یک عکس مشهور بدون عناصر غیرضروری پیدا کرد. یک پرتره به سختی در پس زمینه یک کامیون یا گروهی از افراد خواهد داشت. هیچ اسب، دعوای خیابانی و یقینا حتی یک ماشین پارک شده در یک تصویر پرتره وجود نخواهد داشت.

نکته مهم دوری از مواردی است که حواس بیننده را پرت کنند یا چیزهایی که ارزش زیادی به عکس نمی‎افزایند. تصویر پرتره یک ملوان می‎تواند در پس زمینه یک قایق یا دریا را داشته باشد ولی نباید جای آن‎ها را یک قطار یا فروشگاه خرید بگیرد.

به همین دلیل است که ثبت تصاویر بناهای یادبود بسیار سخت است. همیشه در تمامی جاهای این مکان‎ها گردشگران وول می‎خورند. منصفانه است بخواهید عکس شما از مجسمه یابود لینکلن باشد نه گروهی از گردشگرانی که به این مکان راهنمایی شدند. همچنین منصفانه است عکس شما بخواهد در مورد شهر ممنوعه باشد نه گردشگرانی که در اطراف آن قدم می‎زنند.

 

در عکاسی از مواردی که باعث حواس‎پرتی می‎شوند دوری کنید

فوق ‎العاده باشید

یکی از چیزهایی که توضیح‎ آن به مراتب سخت است، نحوه فوق‎العاده بودن است. اکثر ما تصاویری را که فوق‎العاده هستند دوست داریم. تصاویری که حاوی چیزی هستند که ما انتظار نداشتیم، چیزی که ما را به شکل کاملا غیرمنتظره تکان دهد.

چیزی که مجددا باید به یاد بسپارید مخاطب است. تصویر یک خانه کوچک در یک شهر کوچک اروپای مرکزی می‎تواند شما را شگفت‎زده کند. باورتان نمی‎شود چنین مکان‎هایی وجود داشته باشد. اما، تصویر عالی شما از آن خانه شگفت‎انگیز یا حتی هزاران مکان‎های مشابه در اروپای مرکزی برای تمامی افرادی که در آن منطقه زندگی می‎کنند قابل توجه نیست. اگر مخاطب هدف شما آلمان‎ها هستند، شاید بهتر باشد برای پیدا کردن یک سوژه دیگر تلاش کنید.

اکثر ما در مناطقی زندگی می‎کنیم که اگر می‎دانستیم روی چه چیزی در عکس خود تاکید کنیم برای خارجی‎ها بسیار جالب بود.

قانون یک سوم در عکاسی با موبایل

بسیاری از دوربین‎ها می‎توانند یک شبکه 3 در 3 را در نمایشگر نشان دهند. دو هدف پشت آن وجود دارد. یکی این است که از آن مربع میانی می‎توان برای شناسایی وسط تصویر استفاده کرد، تا بتوانید سوژه مهم را در وسط تصویر قرار دهید.

هدف دوم آن عکس این قضیه است. این خطوط برای تقسیم قاب به بخش‎های یک سوم و دو سوم وجود دارند، بنابراین می‎توانید سوژه را از هر طرف قاب در فاصله یک سوم قرار دهید.

اغلب اوقات سوژه‎ای که در فاصله یک سوم از یک طرف قرار دارد به نسبت زمانی که سوژه در وسط است، عکس زیباتری را تشکیل می‎دهد. دلیل روانشناسی برای این قضیه مشخص نیست. می‎تواند این باشد که قرارگیری سوژه در وسط بیننده را ناراحت می‎کند، چون آن‎ها متوجه نخواهند شد کدام طرف مهم‎تر است.

می‎تواند همچنین به این دلیل باشد که این فضای «خالی» یک تنش جالب به وجود می‎آورد که ذهن با آن بازی می‎کند و با یک آینه خیالی از سوژه اصلی پر می‎شود، یا شاید به علت آرامش ذهن است.

بدون توجه به هر دلیلی که قانون یک سوم براساس آن جواب می‎دهد باید بگوییم استفاده از این قانون مفید است. اگر یک منظره زیبا دارید و نمی‎دانید چه قابی بهترین است، جستجو برای سوژه‎ای که این قانون را روی آن به کار ببرید اغلب اوقات یک شروع خوب است.

هندسه در عکاسی با موبایل

موقعیت‎هایی وجود دارد که از هندسه می‎توان برای جالب‎تر کردن یک تصویر استفاده کرد. به یک صحنه نگاه و سعی کنید هر گونه شکل هندسی را شناسایی کنید و ببینید چطور می‎تواند برای کاربر مشخص باشد. از جمله اشکال هندسی می‎توانیم موارد زیر را نام ببریم:

  • مثلث‎ها
  • دایره‎ ها
  • مورب‎ها
  • زیگ‎زاگ
  • مارپیچی‎ها
  • منحنی‎ها

مثلث. چیزی که باعث متفاوت بودن این تصویر می‎شود مثلث قائم‎الزاویه است، شکلی که اغلب اوقات در کتاب‎های درسی در مورد نظریه فیثاغورس دیده می‎شود تا یک جنگل.

منحنی. در این تصویر، وجود خط راه‎‎آهن روی خمیدگی یا انحنای ساحل تاکید داشته است.

خمیدگی. برآمدگی‎های مانند ستون فقرات و تیغ مانند این گیاه از جنگل ماداگاسکار جلوی میمون‎های پوزه‎دار این جنگل را برای بالا رفتن از درخت و خوردن این برگ‎ها می‎گیرد. این خمیدگی کشیده چالشی که میمون‎ها برای بالا رفتن از درخت دارند را نشان می‎دهد.

گاهی اوقات در مکان‎های غیرمنتظره یک الگوی زیگ‎زاگ پیدا می‎شوند مانند سایه نرده‎های این پله‎ها.

اشکالی مانند مستطیل‎ها، مربع‎ها و دایره‎ها اغلب اوقات تاثیر کمتری دارند. آن‎ها برای بیننده تنش کمتری به وجود می‎آورد و کمتر الهام‎بخش هستند. گرچه، گاهی اوقات چنین اشکالی می‎توانند همچنین مفید باشند و به تصویری جلوه دهند که در غیر این صورت بسیار آشفته به نظر می‎رسد.

دایره‎های کامل به ندرت در طبیعت دیده می‎شوند. به همین دلیل است که این تنه درخت بریده شده الگوی چوب را در طراف برگ‎ گل‎ها به شکل موثری به تصویر می‎کشد.

گاهی اوقات برای نشان دادن یک دایره کامل می‎توان از اجسام ساخت بشر استفاده کرد.

توجه کنید که گاهی اوقات هندسه چیزی نیست که به عنوان یک عنصر آشفته به دنبال آن بگردیم. اگر یک تصویر پرتره می‎گیرید و سه خانه در سرازیری کوهستان در پس زمینه یک مثلث آشکار به وجود می‎آورند، این شکل هندسی باعث حواس‎پرتی خواهد شد و بعید است جذابیت تصویر را بهتر کند. اگر می‎توانید به نحوی موقعیت خود را جابه‎جا کنید که از اشکال هندسی واضح ناخواسته دوری کنید، این کار را انجام دهید.

الگوها

کادربندی در عکاسی با موبایل به الگو ها وابسته است .نیازی نیست الگوها پیوسته باشند. آن‎ها می‎توانند تکراری از اجسام باشند مانند یک سری از پنجره‎ها یا درختان.

هیچ کدام از درخت‎های داخل این تصویر به خودی خود جالب نیستند. گرچه، قرارگیری آن‎ها به شکل یک صف در امتداد جاده یک حس تونل به وجود می‎آورد.

الگوها

 

پرسپکتیو در عکاسی با موبایل

برای این که طرحی از اجسام دور و نزدیک در تصویر به وجود آورید باید از خطوط پرسپکتیو استفاده کنید که به سمت یک نقطه از افق می‎روند. زمانی که این خطوط در یک تصویر آشکار هستند می‎توانند یک جلوه زیبا یا به تنهایی یا به عنوان بخشی از تصویر بزرگ‎تر به وجود آورند.

مثال‎های متداول در این زمینه خطوط راه‎آهن و دیوارها یا ساختمان‎های طولانی است. ما این خطوط پرسپکتیو را همینطوری که است قبول می‎کنیم چون در فیلم‎ها و تصاویر زیادی آن‎ها را دیدیم. اما، بسیاری از آثار هنری باستانی آن را نداشتند. نقاشی‎های اولیه قرون وسطی به سختی اصلا خطوط پرسپکتیو داشتند.

آثار چینی و ژاپنی که به سبک کلاسیک رنگ‎آمیزی شدند اغلب اوقات فاقد خطوط پرسپکتیو هستند. یعنی اگر تلاش کنید عکس برای تقلید این سبک‎ها بگیرید، باید بدانید آیا می‎خواهید براساس قوانین کلاسیک (بدون پرسپکتیو) این کار را انجام دهید یا با قانون شکنی تا جلوه‎ای به دست آید که در آن زمینه غیرمعمول است.

نادیده گرفتن خطوط پرسپکتیو می‎تواند یک چالش باشد، چون جهان پر از آن‎ها است. اگر آن‎ها را نمی‎خواهید، باید صحنه‎هایی را فقط انتخاب کنید که این خطوط در آن‎ها برجسته نیستند.

در این نقاشی اثر هنرمند ایتالیایی دوره رنسانس فرانچسکو دی جورجیو مارتینی، کاملا می‎توان خطوط پرسپکتیو را در زمینه و ساختمان‎هایی دید که به سمت یک نقطه واحد در افق پیش می‎روند.

اندازه ستون‎هایی که در هر سمت این سایه‎بان قرار گرفته‎اند هرچه فاصله می‎گیرند، کوچکتر می‎شود تا یک حس عمق در این صحنه به وجود آید.

5/5 - (2 امتیاز)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.